19 به ایشان گفت، چه چیز است؟ گفتندش، دربارهٔ عیسی ناصری که مردی بود نبی و قادر در فعل و قول در حضور خدا و تمام قوم،
3 چون داخل شدند، جسد خداوند عیسی را نیافتند.
7 گفت، ضروری است که پسر انسان به دست مردم گناهکار تسلیم شده، مصلوب گردد و روز سوم برخیزد.
15 و چون ایشان در مکالمه و مباحثه میبودند، ناگاه خودِ عیسی نزدیک شده، با ایشان همراه شد.
34 عیسی گفت، ای پدر اینها را بیامرز، زیرا که نمیدانند چه میکنند. پس جامههای او را تقسیم کردند و قرعه افکندند.
46 و عیسی به آواز بلند صدا زده، گفت، ای پدر به دستهای تو روح خود را میسپارم. این را بگفت و جان را تسلیم نمود.
67 گفتند، اگر تو مسیح هستی به ما بگو. او به ایشان گفت، اگر به شما گویم مرا تصدیق نخواهید کرد.
69 لیکن بعد از این پسر انسان به طرف راست قوّت خدا خواهد نشست.
70 همه گفتند، پس تو پسر خدا هستی؟ او به ایشان گفت، شما میگویید که من هستم.
26 و دلهای مردم ضعف خواهد کرد ازخوف و انتظار آن وقایعی که برربع مسکون ظاهر میشود، زیرا قوّات آسمان متزلزل خواهد شد.
27 و آنگاه پسر انسان را خواهند دید که بر ابری سوار شده با قوّت و جلال عظیم میآید.
31 و همچنین شما نیز چون بینید که این امور واقع میشود، بدانید که ملکوت خدا نزدیک شده است.
35 زیرا که مثل دامی بر جمیع سَکَنه تمام روی زمین خواهد آمد.
26 و چنانکه در ایّام نوح واقع شد، همانطور در زمان پسر انسان نیز خواهد بود،
27 که میخوردند و مینوشیدند و زن و شوهر میگرفتند تا روزی که چون نوح داخل کشتیشد، طوفان آمده همه را هلاک ساخت.
24 زیرا چون برق که از یک جانب زیر آسمان لامع شده تا جانب دیگر زیر آسمان درخشان میشود، پسر انسان در یوم خود همچنین خواهد بود.
26 و چنانکه در ایّام نوح واقع شد، همانطور در زمان پسر انسان نیز خواهد بود،
22 و به سوی شاگردان خود توجّه نموده گفت، همهچیز را پدر به من سپرده است. و هیچکس نمیشناسد که پسر کیست، جز پدر و نه که پدر کیست، غیر از پسر و هر که پسر بخواهد برای او مکشوف سازد.
28 چون عیسی را دید، نعره زد و پیش او افتاده، به آواز بلند گفت، ای عیسی پسر خدای تعالی، مرا با تو چه کار است؟ از تو التماس دارم که مرا عذاب ندهی.
40 و چون عیسی مراجعت کرد، خلق او را پذیرفتند زیرا جمیع مردم چشم به راه او میداشتند.
46 عیسی گفت، البتّه کسی مرا لمس نموده است، زیرا که من درک کردم که قوّتی از من بیرون شد.
50 چون عیسی این را شنید، توجّه نموده به وی گفت، ترسان مباش، ایمان آور و بس که شفا خواهد یافت.